با قلبی آکنده از درد و رنج وامید به خدای مهربان باز می گردم.........وقتی سیاهی شب همه جا را فرا می گیرد وقتی ابر سفید نمیبارد وقتی ستاره چشمک نمی زند وقتی خورشید نمی تابد وقتی نسیم صبح صورتم را نوازش نمی دهد وقتی قلبم دیگر یاری نمیدهد وقتی دوستان از هم غافل شده اند...................نمیدانم چه بگویم آب کوزه ام تمام شده آب را گل کردند نان خشکیده ام را با چه خیس کنم؟ وقتی دیگر آبی نمانده.